انتخاب کردن و انتخاب شدن جزو حقوق بدیهی هر شهروندی است. مهلت ثبت نامزدها برای انتخابات مجلس یازدهم هم به پایان رسید. با نگاهی اجمالی به لیست اشخاص ثبتنامشده به یاد این جملهی فارسی دوران دبستان افتادم: «آن مرد در باران آمد» راستی آن مرد ممکن است، مرد رؤیاهای خیلی از ما باشد؛ امّا هنوز نگران آمدنش و نوع اسب یال افشانش هستیم.
اگر چه تفکیک میان انگیزه و انگیخته نامزدها کار دشورای به نظر برسد؛ امّا بر اساس تجارب بهویژه حضور چندبارهی برخی از چهرهها و تکرار شعارهای پر بسامد میتوان به شمّهای از بروندادهای احتمالی اشاره نمود.
از میان شعارهای آراستهای که طرح میگردند، این موارد بسامد بیشتری دارند؛ «احساس مسؤولیت، استفاده از تجارب تخصّصی آکادمیک، با مردم بودن و برای مردم ماندن، تلاش جهت تحقّق دستیابی به عمران و آبادانی شهرستان، توسعهی محوری، عملیاتی نمودن بودجهی متوازن، اشتغالزایی، پاسخگو نمودن مسؤولان در برابر مطالبات مردم، به کارگیری نخبگان و فرهیختگان در پستهای مدیریتی، پیگیری مطالبات مردم، قدرت چانهزنی از بالا و... » تا به طرح برخی از شعارهای پوپولیستی میرسد که ذکر آنها از حوصلهی این یادداشت خارج است.
سر و ته بیشتر این شعارها و برنامههای احتمالی هم به پروپوزال و تحقیقات کپی رایت طابق النّعل بالنّعل دانشجویی بابشدهی امروزی میماند تا تدوین یک شعار و برنامهی برخاسته از توان، امکانات، واقعیّتها و دغدغهمندهای موجود جامعهی پیرامون حوزهی انتخابیهشان.
اگر بخواهیم به برخی از انگیختههای تجربهشده هم اشاره نماییم، مواردی از این قبیل میتوان برشمرد؛ اعلان موجودیت بهویژه اعلام کسب مدارک جدید و یکسری مکتوبات و تحقیقات دانشگاهی، ارتقای جایگاه شغلی و تلاش جهت کسب پست و مسؤولیت جدید(بهویژه معامله پشت پرده با نامزدهای که شانس قبولی بالای دارند جهت واگذاری مدیریتها احتمالی در آینده)، داغ کردن تنور انتخابات و تظاهر به تنوّع و کثرت نامزدها، کسب شهرت و دستیابی به یکسری مزایای مادّی و معنوی خیالی و احتمالی دیگر و....
هرچند دور از انصاف خواهد بود که به شایستگی، قصد خدمت و دلسوزی برخی از چهرهها هم اشاره نگردد، آنچه واقعیّت است در بین این طیف هم بهویژه نحوهی بروزهای آنی دالّ بر این است که نگاه این عزیزان هم بیشتر معطوف به مرحلهی بعد از قبولی احتمالی و حضور در مجلس و فرض بر امکان و فرصت تجلّی استعداد و پتانسیلهایشان است، کم توجّه به اینکه انتخابات مراحل پیچیده، حسّاس و تودرتوی دارد که طیّ نمودن هر کدام از اینها مستلزم حضوری از نوع رستمآسای البتّه به سبک زمانهی ماست و نیاز به پیشینه، تجربه و برنامهریزی دقیقتری دارد. از جمله؛ مرحلهی رأیآوری و فاکتورهای دخیل غیر قابل پیشبینی در میزان جذب آرا، مرحلهی تأیید صلاحیّت و...
به هرحال اگر برای ورودیهای جدید فرضیه و توجیه امکان خلق فرصتهای نو و نمایش پتانسیلها و نبوغهای احتمالی از روی ناچاری هم شده مقبول افتد؛ حضور چهرههای تکراری آزمون پسدادهی منفعل بهویژه کسانی که کارنامهی کممایهی عملکردی و مدیریّتشان باید به دست خالی چپشان داد، شگفتآور و دلگز است.
اشخاصی که ویژگیها ذیل به عرف مرسومشان مبدّل شده است؛ حضور در شوهای رسانهای سفارشی را بر تقویت ارتباط با موکلان قانونی خود و بهویژه فرهیختگان ترجیح میدهند، انشاهای مکتوبشان تحت عنوان نطقهای غرّای احساساتی بدون پشتیبانی عملی و علمی «قرائت این انشاها با پشتیبانی مصونیت پارلمانی شاید از عهده یک دانشآموز متوسّطه هم بهتر بیاید تا یک نمایندهی مجلس با جایگاه ملّی» گوش فلک کر نموده است، دخالتهای بی مورد؛ اعمال سلیقه در عزل و نصبهای اداری و اجرایی بدون اینکه جزو وظایف و رسالت قانونی آنها باشد، رواج عرف همسوسالاری و مریدپروری به جای شایستهسالاری و تربیت و ارتقای مدیران و نخبگان شهرستانی و بومی، پرسش این است اشخاصی با این پیشینه با کدام پشتوانه دوباره پا به این میدان گذاشتهاند و آیا امید به اعتماد دوباره مردم دارند؟! اگر واقعاً باور به «میزان رأی ملّت است» داشته باشند نه فاکتورهای دیگر. هرچند توقّع این است مردم با روشنگری فرهیختگان پاسخ قاطعی به این طیف معلوم الهدف بدهند.
ناگفته نماند طیف دیگر چهرههای هستند اگرچه به هر دلیلی به مجلس راه نیافتهاند امّا دور از انتظار نبود در طول چند سال گذشته به جای صرف اینهمه انرژی، وقت و سرمایهی زیاد مادّی و معنوی جهت حضور در روستاهای صعبالعبور و ملاقاتهای خانه به خانه و... از تخصّص و تجارب اندوختهشان در ارائهی طرحهای کارآمد، حضور در حوزههای دیگر فعّالیّت و خدمتگزاری به غیر از این حوزهی تکراری آزمون پسداده برایشان استفاده مینمودند.
در پایان به این واقعیّت باید اذعان نمود که کارنامهی عملکرد جمعی مجلس در دورهی گذشته بهویژه در واکنش و مدیریت حوادث اخیر کشور از یک طرف و همچنین بیرون آمدن چهرههای غیرقابل پیشبینی و دور از انتظار از برخی صندوقهای انتخابات، باور به اصولی راکه اعلام میدارد؛ «مجلس در رأس امور است» و «میزان رأی ملّت است» را دشوار نموده است. هرچند شاید انتظار این باشد که تجارب گذشته، مایهی عبرتآموزی گردد و پیام راستین مردم هم آنگونه که بود رسانده و درک شود!
نظرات
بدوننام
20 آذر 1398 - 12:03به نظر من تجربه نشان داده است که به جای "میزان رای ملت است" باید نوشت " میزانِ من میزانِ رای ملت است" چون در این مملکت فقط یک میزان وجود دارد و آن هم متعلق به یک نفر است نه مردم.